دلم گرفته ...

داراب ۷ خرداد ۸۷

 

یاد دستان

ورم کرده ی زندانی من

که پر از

ثانیه بود

یاد تنهایی من ... :

 

دلم گرفته پر از لحـــظه های ســـــرشارم

کـه بمـــــب حادثه خیزد ز مــــــوج گفتارم

چقدر ســکوت گرفته ست دور تنــــــهایی

به آب ثــــانیه شــــــویم ســـــکوت رفتارم

نسـیم می وزد و شانه می کند مــــــویت

رفیق مونـس شـــــب های تار بیـــــــمارم

بیــــــــا و بال بــزن بر کـــــــویر تنهـــــــایان

چه عزتی که در این آشـــــــیانه مــن دارم

همـیشه باد به گوش زمانـــــــه می خواند

تــرانه های قشـــــنگی که مــــــاند از آثارم

ز ابر تیره ای که فراز است دور هستی من

بیــــا که نم نم باران هـــــــنوز مــــــی بارد

تو رفتی و شب تنهایی ام پریشان شـــــد

منم که عکس غربت من مانده روی دیوارم

نظرات 3 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 8 خرداد 1387 ساعت 11:30 ق.ظ http://www.saliangoz.blogfa.com

خوشحالم آپ کردی ، جالبه ، موفق باشی.

بهمنیان سه‌شنبه 14 خرداد 1387 ساعت 01:58 ب.ظ http://bahmanian.darabgerd.ir

سلام استاد
خیلی خوشحالم که باز هم آپ کردین ، مثل همیشه جالبه . امیدوارم ! بین پستاتون این همه فاصله نیفته !
موفق باشید
بهمنیان

مریم جمعه 17 خرداد 1387 ساعت 10:33 ب.ظ http://eshghvajonoon.persianblog.ir

سلام استاد. حالتون خوبه؟ شرمنده اگر دیر سر زدم اما به یادتون هستم. شعرتون عالی بود. شاد و سلامت باشین در پناه حق.
یا علی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد