یاد تو آخر به بادم می دهد

26 دی ماه 94 داراب


**یاد تو آخر به بادم می دهد**


نــــا مــــرادی ها مــرادم می دهــــــد

غم همیشه درس شادم می دهــــــد

داد و فریـــادم بلند است از زمـــیــن

کی زمیــن دادی به دادم می دهــــد

خامشی کردم که شاید این ســــکوت

ذهـــن و آگاهی سوادم می دهـــــــد

یادگـــاری ها نوشتــــم روی شــــــعر

یـــــاد گریــــانی که یادم می دهــــــد

بام دنیا با جهاد خــــود مسخر کرده ام

دست پنهان خدا حکم جهادم می دهد

امتداد بودنم در فــــاز نابودی مـــــن

باز هم دوز زمانه امتدادم می دهـــد

یـــــاد شعــــرم رفته از رخسار تــــــو

یــــــاد تــو آخر به بـــادم می دهــــــد


از فتاح بحرانی

http://fbahrani.blogsky.com

تنها کسی که بی تو صبوری نکرد من بودم

جمعه 25 دی ماه 94 داراب


**تنها کسی که بی تو صبوری نکرد من بودم**


تنها کـسی که بی تو صــــبوری نکرد من بودم

پیــــش خدای رفته و دوری نکرد مــــن بودم

هرشب دعای صبح و شب تار بی کسی خواندم

در شوره زار مانده و شـــوری نکرد مـــن بودم


از فتاح بحرانی

http://fbahrani.blogsky.com

کجا روم که از این زنده ها فرار کنم

** کجا روم که از این زنده ها فرار کنم **


داراب 16 دی ماه 94


من آمـــــده ام که صــــلح بــرقرار کنم

و عکـس مرده بگــــیرم و گریه زار کنم

کــــه بین زنـــده ندارم مقام و معرفتی

مدار مرده در این شــعر بر مــــدار کنم

نشسته روی خیابان و می روم از هوش

کـجا روم که از زنــــــده ها فرار کنـــــم

تمام هوش خدا جمع کــــرده ام در خود

نه محــــتکر کـه از آن احتــــکار کــــنم

سپیده روی تن سبزه می بــــرم تا صبح

کـــه بار مـــــی برم و گــریه بار کنـــــم

ز افـــتخار شـدم مـــــفتخر به تــــنهایی

بیا ببین که به تــــنهایی افتخار کـــــنم

بـــــه اخـــتیار خدا بوده اخــــــتیار دلم

نـــــگو کـه روم  تـــــرک اخـــــتیار کنم

تمام هوش و حواسم به شعر فـتاح بود

ندیدمش که به او خنده آشکار کــــنم


از فتاح بحرانی

http://fbahrani.blogsky.com

همه جا سکوت ریزد

**همه جا سکوت ریزد**


داراب 10 دی ماه 94


هـــــمه جا سکوت ریزد ز ســــر جوانه ها را

همه بسته بسته بینی در بسته خانه ها را

بنگر نشـان فتاح ز نشــــــان بی نــــــشانی

که بلا نــشانه رفته سر زخـــــم شانه ها را


از فتاح بحرانی

http://fbahrani.blogsky.com