زمین در زندان

شرح مختصری در مورد این شعر اینکه بشر به دست خود با دخالت در محیط زیست و اکولوژی زمین ، هم زمین را برای زمین و هم برای خودش زندانی آفریده که رهایی از آن روز به روز دردآور تر و مشکل تر می شود .


داراب 24 تیر ماه 92


دســـــتت از روی نوازش سر ســــازش دارد

پایــــت از پشــــت گل حادثه خواهـــش دارد

سینه عریان شده دیدیم و پریشان سر زلف

نـــــور مهـــــتاب تو در خـــــانه پرانـــش دارد

بوی ناسازی روز است و زمین مـــــی خندد

هـــــرکه بـــــا بوی بـــــد ثانیه ســـازش دارد

بوی خـــــار است و بیابان و زمین در زنـــدان

بوی زنـــــدان به زمین است که رانـــش دارد

به یاد فروغ

به یاد فروغ فرخزاد یکی از بانوان شاعر فناناپذیر :


داراب 19 تیر 92


فکر را تازه کنید

بر سر خاک فروغ

فکر را تازه کنید

یاد تنهایی او

بیش ز اندازه کنید

یادی از

یاد نرفتن هایش

نم نمک وارد

دروازه کنید

شاعران همه جا

جمع کنید

نام او

صاحب آوازه کنید

نیست

اندازه او

نام بلند

نام او

بیش

از اندازه کنید

نیست محتاج

بنایی

به سر تربت او

کاخی از

شعر به روی

سخنش

سازه کنید


فتاح بحرانی

که آخرین ترانه به گوش زمانه عیسی بود

تقدیم به پاپ بندیکت شانزدهم که مجسمه صادقی از عیسی بود ...


داراب 9 تیر 92


خروش غربت دریای بیکرانه عیســــی بود

به روح قدس خدای یگــــانه عیسی بــــود

هنوز می شنوم من صــدای سبز صـــلیب

که آخرین ترانه به گوش زمانه عیسی بود

ســـتاره وار نشسته به شـــام محـــرومان

برای مــردم محروم عاشقانه عیســی بود

بزن به صورت نیلوفرش تو صــــد ســــیلی

که در هــوای شـــب تازیانه عیــــسی بود

خـــراب کــــی شود این ســاختمان عظیم

بـــنای یادبود نــوازشــــگرانه عیـــسی بود

ســــــــروده خــــداونــــــد آیــــه ای از نــــور

کــه آیه داده به دست زمانه عــــیسی بود

تبرک است شبی خواب چــــهره اش دیدن

که دیدن شب مهتاب جاودانه عیــسی بود

ســــلام ما به تو ای مــــهربان سکـــوت ابد

ســــکوت صادق عمق زمــــانه عیسی بود

به عمق روح بشر رفته ای نشستی خوش

رفیق شـــام شـــب شاعرانه عیـــسی بود


فتاح بحرانی