رفتم و کس نکند دنبالم

تقدیم به فیس بوک محترم :


29 مرداد 93 شیراز


یاد دیروز که بر بام جهان درسمُ باور کردند

یاد امروز که در حادثه پرپر کردند

به تنم گرد اسارتگه خود پاشیدند

من چه گویم که چه با نخل تناور کردند

آن اذان ملکوتی سحرگاهی من

داده بر باد و شناور کردند

ذهن من می خواند

ذهن من می داند

که سر صحبت بیگانه

پر از بیگانه ست

صحبت ساده بیگانه

چه رندانه

و نامردانه ست

گول رندانه بیگانه نخور

پاک از اون دست ببر

بال من خونی این بیگانه ست

جای بیگانه به سر ویرانه ست

اولش شوق بهارستان است

آخرش خوار به خوارستان است

شعر خونین بچکد از بالم

رفتم و کس نکند دنبالم

خانه ای بود پر از سابقه تنهایی

13 مرداد 93 داراب


**خانه ای بود پر از سابقه تنهایی**


بشر امروز چون درنده ای دیوانه وار بشر را می درد و یادش رفته که از کجا آمده و به کجا می رود و انسانیت اصیل را اسیر دست خود ساخته.


خـــــانه ای بود پر از ســـــــــابقه تنهایی

و ســــکوتی که پر از رفـــــتن بی پروایی

شانه در شانه هم بوده صــبا با من و تو

دست در دست حیا بود و قلــم فرسایی

مـــــــــاتم از دور خبر داد ز جا برخـــــیزید

بگریزید از ایــــــــن جایـــــــــگه یغــــمایی

رفتن و رفتن و رفتن به کجا خواهی رفت

ننشینید در ایــــن جان و تن هرجـــــایی

یاد انسان که سفر کرد و دگر بازنگــشت

کــاش می ماند در آن دیده پر بیـــــنایی

بشــــــــر امروز به درنده ناطق مــــــــاند

غره گردیده از آن وسعت بی هــــمتایی

رفتم و رفتم و رفتم ز سراشیب وجــــود

سخت وامانده از این سختی سربالایی

شـــادی خانه ما رفته به یغـــــما امـــروز

می برد باد صبا هرچه تـو می فرمـــایی

یاد یلدا که شبی آمد و با خـــــاطره رفت

مـــــانده در خــــاطر من یاد شب یلدایی

انفجار سکوت

9 مرداد 93 داراب


** انفجار سکوت **


شعرهایم روی دستت داد یاری می زند

داد یاری، یادگاری، بی قراری مــــی زند

انفجاری از سکوتم شد در این دنیا به پا

در کجا دیدی سکوتی انفـجاری می زند


لانه کنم لانه کنم به آبشار تر تو

5 مرداد 93 داراب


**لانه کنم لانه کنم به آبشار تر تو**


شانه کنم شانه کنـم شام سیاه ســـــر تو

لانه کـــــــنم لانه کنــــم به آبشــــار تــــر تو

رام شدم رام شــدم فتــاده در دام شـــــدم

به رامش افتاده تنم ز دســــــت رامشـگر تو

نیش بزن نوش نکن حرف خدا گـــــوش نکن

معــجزه دارد به تنم زخم تـــــو و نــــشتر تـو

یاد بکـــــن یاد بـــــکن یـــــاد ز بیـــــداد بکـن

تا که بماند به جهان شـــــعر من و دفـــتر تو

دور من افتـاده ز پا دور تو افـــــتاده بـــــه راه

دور تســــلسل بزند خیـــــمه به دور و بر تـو

شانه کنی نشان من نشان بی نشان من

شانه به شانه می زند شانه نیــک اختر تو