شعرم برای آمدنت طعم قند داشت

شعرم برای آمدنت طعم قند داشت


داراب 31 فروردین 97


حالا که آمدی نفسم قصد بند داشت

شــعرم برای آمدنت طعم قند داشت

دســـتم تو بستی و رفــــتی ز خانه ام

دستم برای بستن تو سـربلند داشت


از فتاح بحرانی

http://fbahrani.blogsky.com

سیلی این همه نامرد جدا

** سیلی این همه نامرد جدا **


داراب 21 فروردین 97


شــــــب جــــدا نالــــه جـــــدا درد جـــــدا

ســـــیلی ایــــن هــــــمه نامــــــرد جـــــدا

می کـــــشد نـــــاله مـــــن ســــــر به فلک

فـــــلک افتاده از ایـــــن ناله دلســـرد جدا

یارب این خرمن آتش که در امواج من است

تو جـــــدا کن به فـــــضا آتـــش ولگرد جدا

گـــــرد و خــاکی به جهان کرده پریشانی من

پر بــده تا بزنم غــــوطه در این گـــــرد جدا

فردی هـــستم که به فردا نرســــد فریادم

دور گـــــردید شـــــما از بر این فــــرد جـدا

مردی از خانه ما رفــــته و ســـرگردان است

جای ســــبزی که در آن قهقهه مــرد جـــــدا

زردی روی من از پشـــت قـــــفس می تـــابد

کی جــــدا می شود از برگ گـــــل زرد جــــدا


از فتاح بحرانی

http://fbahrani.blogsky.com

شعر محبوبی سرودم

**شعر محبوبی سرودم **


4 فروردین 97 داراب


خوب کردم خوب کردم

شعر را آشوب کردم

یادگاری روی دستانم نوشتم

دستها مکتوب کردم

خوب کردم خوب کردم

با قلم دستی زدم بر سر

سرم  سرکوب کردم

خوب کردم خوب کردم

با سکوت و ناله خود

ظلم را مغلوب کردم

خوب کردم خوب کردم

آتشی بر خود زدم

فرزانه را معیوب کردم

خوب کردم خوب کردم

لای چرخ هرز گرد این زمانه

آشکارا چوب کردم

خوب کردم خوب کردم

شعر محبوبی سرودم

شعر را محبوب کردم

خوب کردم خوب کردم

مطلبی از نو نوشتم

مطلبم مطلوب کردم

خوب کردم خوب کردم

با رطوبت خو گرفتم

گریه را مرطوب کردم

خوب کردم خوب کردم

در بیایان میوه دادم

میوه مرغوب کردم

خوب کردم خوب کردم

با نجابت فکر کردم

فکر را محجوب کردم

خوب کردم خوب کردم

با خدا همدست بودم

دشمنان مرعوب کردم

خوب کردم خوب کردم


از فتاح بحرانی

http://fbahrani.blogsky.com