تخم حسرت به درون می کارم

گرگان ۱۵ اردیبهشت ۵۲

همه جایم تاریک
همه جایم بی روح
همه جایم غمناک
تنم از تنگی خورشید به تنگ آمده است
دست من گیر خدا
کز همه آدم هایت پای تنها من بیچاره به سنگ آمده است
من در این باغ سکوت
تخم حسرت به درون می کارم
روی ان لاشه گندیده روز آنکه گذشت
اشک غم می بارم
سردی سینه ز کولاک غمی سنگین است
همه جا نفرین است
همه جا غمگین است
همه جا غمگین است
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد