خواب دیدم شبانه ای بسیار خواب آشفته بودن بازار خواب دیدم که جمع دانایان سربه زانو نهاده و بیمار خواب دیدم که دست درویشی نقش هیچی کشیده بر دیوار خواب دیدم که لاشه نامم می کشیدند زیر گرد و غبار خواب دیدم که دوستان قدیم دشمنانی شدند در رفتار خواب دیدم که دست آتش و باد یکه تازند بر همه گلزار خواب دیدم که ابر می گرید روی نعش شبان تیره و تار خواب دیدم که نعش مظلومی خشگ گردیده روی پیکر دار خواب دیدم که قاضی و مفتی هر دو خنجر به دست و کج رفتار خواب دیدم که مادرم می گفت: پسرم بار خود زمین نگذار خواب دیدم که روح نازک من می زند پر به سوی خلوت یار در کویری که بود خلوت من خواب رفتم به زیر چتر چنار