تو و یک ساقه گل دار تنهایی

به یاد شیراز شاد و جوانی نا شاد من سال ۴۷


مپرس از من نشان عیش و نوش زندگانی را

که در پای پری رویی تبه کردم جوانی را

نبینی دیگر اندر چهره ام آثار شور و شادمانی را

گل پرپر شدم از دست دادم عطر و بوی آن زمانی را

کنون از دست بیداد زمان آماج غم گشتم

تنی درد آشنای رنج و حرمان و ستم گشتم

خوش آن شب ها که از ناکامی و هجران جدا بودم

سراپا عشق و شور و شادی و مهر و صفا بودم

برای گل رخان صیاد با مهر و وفا بودم

میان شاعران من گوهری بس پر بها بودم

به سبزه درس سبزی داده در آن سوی آبادی

کجا شد یارب آن شب های سبز سبز دلشادی

چه شب هایی که روی سبزه ها با او سحر کردم

در آغوش او باز و ز خود قطع نظر کردم

به اشعار تر بر سینه سنگش اثر کردم

خیال هر کسی جز روی از سر به در کردم

چه شیرین بود زیر آب چشمه چون ماهی خزیدن ها

میان کوه و جنگل همچنان آهو رمیدن ها

در آن بستان تو زیبا سرو ناز و یاسمن بودی

به صد افسون و دلداری تو با من در سخن بودی

خدا داند چه شادی ها نمودم چون تو با من در چمن بودی

نشاط انگیز و جان پرور چو عطر نسترن بودی

نسیم شامگاهی با دو صد شوخی و طنازی

مدام آهسته می کردی به تار گیسویت بازی

به یاد آرم که وقت رفتن من گریه ها کردی

پریشان گیسویت کردی گره از زلف وا کردی

به پایم اوفتادی زار و از بهرم دعا کردی

بسوزی ای زمان ما را چنین از هم جدا کردی

سحر بود و من و بوی شب هجران

تو و یک ساقه گل دار تنهایی و سرگردان

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 18 اسفند 1383 ساعت 02:07 ب.ظ http://shekveh.blogsky.com/

سلام وقت کردی به منم سر بزن
ممنون خیلی قشنگ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد