در خزانم

جمعه ۲۲ مهر ماه ۴۵

در بهار زندگی چون بلبلی اندر خزانم

سر به زیر پر کشم تا قطره اشکی فشانم

در تمام عمر من هرگز به خود شادی ندیدم

وقت جان کندن بود آنگه که بینی شادمانم

اشک از چشمان بی احساس جلادم بر آید

بعد مرگم گر بخواند گوشه ای از داستانم

من اگر نالم ز بخت تیره خود ناله دارم

کار گردون و زمانه نیست گر من بی نشانم

ازپریشان حالی و ناکامی و بی تابی من

دشمنان خوشحال و ریزند اشک حسرت دوستانم

این تو هستی زهره که اندر ظلمت شب های بی مه

خندی و از شوق ریزی بوسه هر دم بر لبانم

نظرات 1 + ارسال نظر
یارو سه‌شنبه 18 اسفند 1383 ساعت 02:02 ب.ظ http://yaro.blogsky.com

شاعر ها بیش از آنچه که فکر میکنند هستند
خیلی اتفاقی باز موفق شدم وبلاگ شما را ببینم
شما احتمالا بهتر از هر روزید و من از این بابت خوشحالم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد