مرداد ۴۵ شیراز
شانه گشتم روی چین زلف زیبایت نشستم
شمع سوزانی شدم درتیره شبهایت نشستم
تا مرا هر لحظه از مژگان به دامان برنشانی
اشک غم گشتم درون چشم شهلایت نشستم
تا که از لب های میگون تو دل کامی بگیرد
جام می گشتم به روی لعل لبهایت نشستم
زیر آن کاج کهن در گوشه باغ قدیمی
رفتم و با اشک خونین بر سر جایت نشستم