**به انتظار تو دیشب ستاره باران بود**
داراب دی ماه 82
گذشــت آنکه مـــرا جای کنج زنــــدان بود
خوراک روز و شبم درد و داغ هجران بود
کنون که می روم از شهر دردها ای کاش
به جای غصه لبم همچو غنچه خندان بود
چه حــرف ها که شنیدم ولـــی ننالیدم
چرا که دور زمان بر مراد نادان بود
در آسمان دو چشمان بسته بر در من
به انتظار تو دیشب ستاره باران بود
به عمق جنگل شعرم به جای نغمه ساز
طنین ناله جانسوز گوشه گیران بـــود
زمان گشود و رها کرد دست بسته من
به پای بسته من بندی از امیران بود
نمانده ظلم و نماند به روزگار دراز
به یادگـار نوشتیم و پند پیران بــود
از فتاح بحرانی
http://fbahrani.blogsky.com