شکل تنهایی کشیدم روی تن

۲۵ خرداد ۱۳۸۳ داراب

یــاد تو بــود و تـــن تـــنــهای مـــن

زنده بـــودم روزگـــاری در کفـــن

من سخن گفتن ز یادم رفتــه اســـت

دوختم لبــهای ساکـــت از ســـخــن

گل جدا کــردم ز گلـــبرگ و جـــدا

ریـختم بر پـــای آن گـــل پیروهـــن

دانــه ای پاشـــیدم از گـــل واژه ها

جمع کردم مرغــکان را در چـــمن

تن جدا کردم مــن از تـــن ها جـــدا

شـــکل تـــنهایی کشـــیدم روی تـــن

یاد تو بود و تماشای بهار ای نو نگار

کنج آن باغ قدیمی زیر آن کاج کـــهن

نظرات 1 + ارسال نظر
سها دوشنبه 17 اسفند 1383 ساعت 12:01 ب.ظ

استاد عزیزم در تنهایی خودم باور نمی کنم که تنهای تنهایم چون یاد تو در خاطرم نقش بسته است و هم اینک پنجره خیالم را به روی احساسی زیبا گشودم و به نسیم کوی دوست سپردم که به شما بگویید: استاد عزیز خیلی دوستتان دارم و بر فکر زیبایتان افتخار می کنم و بوسه می زنم بر دستان هنرمندتان دوستدار شما سها استاد این قطعه رو همین الان براتون گفتم ها.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد