گل بکارند

**گل بکارند**


داراب سال ۸۱


تو در چنگ کدوم سلطان اســــیری؟
که در عزلت به کنجی گوشـه گیری
امـــــیران پیش پایت گــــل بـکارند

به ملک معـــــرفت فـتاح امــــــیری


از فتاح بحرانی

http://fbahrani.blogsky.com

به تنهایی صدا کردم

داراب سال ۶۵

به تنهایی صدا کردم
صدایی از ته پس کوچه های تار تنهایی
جوابم داد
تو کیستی؟
گفتم
که من تنها ترین تنهای عالم
همسفر با مادری تنها تر از خود
از رهی دور آمدیم
از بیابانها صحاری ها گذشتیم
قلبهای هردو مان مملو ء از درد است
ناله ها مان سرد
چهره ها مان از غبار ره پر از گرد است
گونه ها مان نیلگون از سیلی یک مرد هرجایی
که کج دست است و کج اندیش و کج رفتار و بد کردار
زنان هرزه از آبشخور نا پاک فکرش
آب توبه روی شانه می ریزند
و مردان دغلکار جنوب شهر
هر یک دانه های تسبیح
سجاده بی مهر او هستند
و ما از ضربه های مهلک این مرد کج مردیم
و جای ضربه های سیلی نامردیش
با خود به زیر خاک غم بردیم

به تنهایی صدا کردم

داراب سال ۶۵

به تنهایی صدا کردم
صدایی از ته پس کوچه های تار تنهایی
جوابم داد
تو کیستی؟
گفتم
که من تنها ترین تنهای عالم
همسفر با مادری تنها تر از خود
از رهی دور آمدیم
از بیابانها صحاری ها گذشتیم
قلبهای هردو مان مملو ء از درد است
ناله ها مان سرد
چهره ها مان از غبار ره پر از گرد است
گونه ها مان نیلگون از سیلی یک مرد هرجایی
که کج دست است و کج اندیش و کج رفتار و بد کردار
زنان هرزه از آبشخور نا پاک فکرش
آب توبه روی شانه می ریزند
و مردان دغلکار جنوب شهر
هر یک دانه های تسبیح
سجاده بی مهر او هستند
و ما از ضربه های مهلک این مرد کج مردیم
و جای ضربه های سیلی نامردیش
با خود به زیر خاک غم بردیم

باران چه خوش می بارد

شیراز زمستان ۷۷

باران چه خوش می بارد امشب روی احساس بلندم
دردی ندارم از فراغت تا بگویم دردمندم
با یاد رویت در دل کرده ام روشن چراغی
تنهایی و تاریکی افتادست امشب در کمندم
بیهوشم از احساس پاک فطرت خویش
تنها خدا داند که من دیوانه ام یا هوشمندم
در حسرت یک آخ سوزانم دلش را
زندان اگر امشب بسوزاند تمام بند بندم
من باز می خواندم پری شب با خدا در معبر باد
از من نمی خواهم رسد بر دشمن نادان گزندم

مریم سپید

گرگان تیر ماه ۵۲

یک شب تو را چون مریم سپید
از باغ آسمان چیدم
در تنگ مرمر خیال
بنشاندمت به مهر
اکنون بعد از گذشت سالها
بوی تن تو را در باغ خاطره ام
احساس می کنم