فریاد من به دنیا تازد به تازیانه

** فریاد من به دنیا تازد به تازیانه **


داراب 8  آبان 95


خـــیلی دلم گرفته از ظـــــلم این زمانه

فــــریاد مـــــن به دنیا تازد چـــو تازیانه

ایــــن گریه ها اثر شد دنیا که باخبر شد

از موج آهم آتــش ســــر می کشد زبانه

تاریــــک شد بقایم در بـــین زنده هایم

از بودن و نـــبودم دنـــیا شود فــــسانه

رفتم رهــــا نــــمودم بود و نبود خود را

با رفته های محبوب اکنون مـــنم روانه

از آشـــــیانه رفـــتم تا بـــیکرانه رفتم

آری نـــشان بگیرید از مــــرگ جاودانه

گــفتیم گفته ها را رفـــتیم رفته ها را

از بی نــــشان بپرسید احــوال بیکرانه

ســـرها به دار بینم تـن ها به تار بینم

هرکــس به ســـر نهانه دردسر سرانه

از دانه بی نصــیبم در دام خود غریبم

از مرغ حق بپرسید شرحی ز آب و دانه

رفـــتم یکی شدم من با تک تک ملائک

هـر روز می نوازند هر لحظه درب خانه

عالم به خود بپیچد بر گرد کهکشان ها

هردم ز من ببیند ایـــــن ظلم ظالمانه


(ویرایش شده)


از فتاح بحرانی

http://fbahrani.blogsky.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد