7 دی ماه 92 داراب
**زیر باران عالمی هست که با باد سخن می گویم**
زیر خشکیده درختی
به من خسته فضایی بدهید
من ز نامردی نامردستان می آیم
که حتی به لب تشته ی
تنبدار درختی جرعه آبی ندهند
زیر نمناک ترین بوته این
خاکستان
تن آزرده من دفن کنید
و بگذارید آفتاب
مثل سی سال
که یک روز گذشت
تن من لمس کند
توفان را
چون که توفان بودم
روی من سقف نپوشید
که من
عاشق باد و باران و
پَر پُر پَر نور
زیر باران عالمی هست
که با باد
سخن می گویم
سلام پدر عزیز- شعر زیبایی بود آفرین