حک شده بر سنگ قبر مادرم

این شعر را من در سال ۶۶ برای سنگ قبر مادرم سرودم و هم اکنون در بهشت مجتبی داراب بر روی قبر او نقش بسته است و چون ارتعاش احساسی است بسیار پر مایه . به طوری که ذهن کور و دردکشیده ی من را پیوسته به دنبال خود دارد با اینکه این شعر را من در ۱۵ اسفند ۸۳ به سایت داده ام و هم اکنون در آرشیو بایگانی است باز بی مناسبت ندانستم که برای بار دوم آنرا تقدیم بینندگان خوبم نمایم . دوست دعاگوی شما فتاح بحرانی .

 

اسفند ۶۶ داراب

نامش به تقدس مریم بود
مامش زهره و بابش علی اکبر از سادات حسینی
هفتاد و دو خزان بی بهار را در وارستگی و تنهایی گذراند
و در غروبی به غربت و تنهایی کویر در روز دوشنبه سوم اسفند ماه ۶۶ همراه با فرشتگان پرید و از تنهایی تن رهید جای پایش در اینجا ماند

از گذشت دو شب به بی خوابی
لحظه ای در اتاق خوابم برد
در همان لحظه در اتاق دگر
بادی آمد رفیق راهم برد
در پی اش گریه کردم و فریاد
کی رسم من به پای سرعت باد
به هوا رفت و مادرم را برد
رفت بالا به آسمان برخورد
در پی او فرشته ها خواندند
صد طبق صد طبق به اوج می راندند
بوی عطر و عبیر و شربت نور
به زمین می رسید از ره دور
من تنها کناره گردی پوچ
مات و حیران ز شهر کردم کوچ
جسد مادرم کبود و سیاه
خنده بر لب نگاه من می کرد
روحش از ازدحام حور و ملک
فکر تنهاییات تن می کرد
آمدم از اتاق او بیرون
مادرم روی هر دو دستم بود
عابران مست و سر خوش و شاداب
بی تفاوت نگاه می کردند
زیر لب از برای مرده من
کی نگاهی ز آه می کردند
دشمنان چون خبر شدند از حال
آمدند از پی ام به قبرستان
چون که دیدند زار و تنهایم
گریه کرده به شیوه مستان
من به شادی میان جمع حضور
گفتم ای جمع ابله و کور
این که تنهاست مادر من نیست
مادرم دوش جای دیگر رفت
دلش از سنگی شما سر رفت
مادرم دوش جای دیگر رفت

من تنها کناره گردی پوچ

مات و حیران ز شهر کردم کوچ

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 مهر 1385 ساعت 09:18 ب.ظ http://www.wall.blogskycom

سلام
مادر خیلی گران بهاست...چیزی که اصلا مثاش پیدا نمی شه..

arezoo سه‌شنبه 25 مهر 1385 ساعت 09:24 ب.ظ

خدا بیامرزدش....
خوشا به حال مادری که فرزندش پس از 19 سال هنوز به یاد اوست.......
یادش گرامی...روحش شاد...

arezoo سه‌شنبه 25 مهر 1385 ساعت 09:35 ب.ظ

اگر می توانستم به زیبایی شما احساساتم را به قلم بیاورم...برای خودم می گریستم...که چه مظلومانه بغض را در گلو گره کرده ام....

سها جمعه 26 آبان 1385 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.sayeyar.persianblog.com/

سلام استاد خوبم مطمئنم که منو می بخشید که دیر کردم سروده جدیدتون هم ما رو هم گرفتار غم کرد روحش شاد من به روز هستم و منتظر شما استاد عزیزم

خزان یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://khazan88.mihanblog.com

سلام
خیلی متأثر شدم از خوندن این شعر
خدا رحمت کند روح پاک مادرتان را
زنده و پایدار باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد