سوزن چارقد

تقدیم به روزهای بیماری و تنهایی مادرم ۲۸/۱/۶۷

مادرم دیشب رفت
با دو صد قافله کز عرش به زیر امده اند
مادرم دیشب رفت
همه اسباب و اثاثیه خود با خود برد
سوزن چارقدش اینجا ماند
سوزن چارقدش یادش رفت
رفت و از رفتن او سقف تنهایی جانم همه را ریخت به هم
رفتنش زیبا بود
ماندنش زیبا بود
مثل باد دم صبح
رفتنش زیبا بود
مثل یک حلقه نور
از نجابت جان داد
قصه نازک تنهایی من
خواندنش زیبا بود
شعر تنهایی من پشت هر کیف و کتابی ثبت است
زیر هر مشق و حسابی ثبت است
شعر تنهایی من بچه هایی که ندارند به بالین مادر
همه را حفظ کند
زنگ راحت همه از بر خوانند
شعر تنهایی من منجمد گشته در اندیشه روشنفکران
ثبت گردد به غزل خانه دانشمندان
شعر تنهایی من روی یک گنبد نورانی دانش بکنند
شعر تنهایی من عارفان را بکشد تا بن سرچشمه نور
عاقلان را بدهد سیر به سر حد شعور
شعر تنهایی من باد روزی برد از مرز برون
شعر تنهایی من باد شبگرد چو عطر گل سرخ
ببرد شهر به شهر
بکشد مرز به مرز
شعر تنهایی من مردگان روز الست
ببرند دست به دست
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد