نه به خانه پایبندم نه به کوچه راه دارم نه برای گریه اشکی نه ز غصه پناه دارم منه پای بر ضمیرم که من آن کویر پیرم که برای دلخوشی تو نه گل و نه گیاه دارم به جهان شما که غریبم ندهد گل و سبزه فریبم که مسافری عمیقم و شتاب راه دارم نه برای گریه اشکی نه ز غصه پناه دارم نه طمع به مال و منالی نه امید عزت و جاه دارم بنشسته به خط پایان و دو دیده سیاه دارم نه برای گریه اشکی نه ز غصه پناه دارم